تولد!!!
و بلاخره روز تولدت رسید:
خانومیه مهربون من...
مدتهاست منتظر این روز هستم....شاید مناسب ترین زمان بود برای اینکه بهت بگم چقدر دوستت دارم و چقدر بودنت در زنگیم ارزشمنده....
سالهاست هر بار موقع تولدت کم میارم....نمیدونم باید چیکار کنم...چطور خوشحالت کنم....چی بهت بدم که ارزش داشته باشه....اما هیچ وقت چیزی که باید رو پیدا نکردم.... همیشه مجبور شدم به همون کارهای همیشگی اکتفا کنم....اما این همه ی خواسته ی من نبود....
این بار تصمیم گرفتم از احساسم بهت بگم....بازم کمه میدونم...اما این دیگه بالاترین چیزیه که دارم.... هیچ وقت روم نمیشد حرفی بزنم... هیچ وقت رو در رو نشد بگم....اما میخوام اینجا بگم.... هزار هزار بار بگم که خیلی دوستت دارم....از همون روز اول آشناییمون.... تا آخرین ثانیه ی زندگیم....
هنوزم حسرت یه بار دیگه کنار تو محصل شدن رو دارم....یه بار دیگه با هم شیطنت کردن.... یه بار دیگه پیاده رفتن های بی هدف....حسرت تمام لحظه هایی که کنارت گذروندم....زمان به سرعت میگذره....و ما طبق قانون زندگی تغییر میکنیم...نقش هامون....نیازهامون.... زندگیمون.... اما میخوام بدونی تنها چیزی که برای من هرگز عوض نمیشه تویی....هر جا باشم....هر طور باشم....جز تو و دوستی تو چیزی توی قلبم نیست....
همیشه عادت داشتم بنوسم....اما میخوام اعتراف کنم موقع نوشتن برای تو کم میارم....بلد نیستم حرفایی که میخوام رو بزنم....هر چی بگم هرچی بنویسم اینقدر کمه که مجبور میشم روش خط بکشم...
عزیزترینم....امروز برای من بهترین روز دنیاست....چون تو رو بهم هدیه داده.....تولدت مبارک....
برات قشنگ ترین ها رو میخوام....قشنگ ترین روزها....قشنگ ترین آرزوها....قشنگ ترین زندگی هااا....خدا رو شکر میکنم به خاطر وجود تو....که بزرگترین نعمت بودی....اگر تو نبودی تنهاترین بودم چون هیچ کس مثل تو نبود.....
مهربون....با معرفت....با گذشت....صادق.... پر از امید.... و یه دل پاک... انگار همه ی خوبیها توی دلت جمع شده.... و من چه خوشبختم که تو رو کنار خودم دارم....
یه دوست هرگز مث یه اتفاق ساده تو زندگی تو نیست ..بلکه اونا میان تو زندگیت واسه این که ..به اون معنا ..شادی و خوشحالی بدن ..پس من به با ارزش بودن دوستی بین خودم و تو واقفم ...
در زندگیم ..من آموخته ام که چگونه عشق بورزم ..چگونه بخندم و شاد باشم..چگونه در کارهای سختی که به من محول شده قوی باشم.
چگونه درستکار و با ایمان و بخشنده باشم ..
ولی هیچوقت قادر به آموختن این که تو رو فراموش کنم نبودم ..
نصف عمر آدما می گذره در پیدا کردن یه دوستان واقعی و نصف بقیه اش هم در نگه داشتن این دوستای خوب میگذره ...
من خوشبختم که کمتر از نصف عمرم رو صرف پیدا کردن تو کردم و آرزو دارم که بقیه
عمرم رو صرف نگهداشتن تو و دوستیمون بکنم...
شاید که در طول سالها به جایی نرسیده باشم ..و یا ایمان شکننده ای داشته باشم ولی همیشه به خاطر این که در طول سفر زندگیم با تو آشنا شده ام خدا رو شکر گزارم ..
یه دوست به تو امید میده وقتی که زندگی برات بی ارزشه ..یه دوست محلی هست که وقتی جایی رو نداری میتونی بهش پناه ببری ..
.یه دوست درستکار..امین ..و با ارزش که تو هستی 
دوستی شیرین است ولی زمانی شیرین تر میشه که واقعی باشه
و زمانی شیرین ترین میشه که اون دوست ..تو باشی 
من حتما آدم خوش شانسی بوده ام که یه دوست خوبی مث تو پیدا کرده ام
و من رنگین کمانرا تا انتها می پیمایم اگه به من قول بدی که دوست من
باقی خواهی ماند 
گلها به خورشید درخشان و بنفشه ها به شبنم صبحگاهی احتیاج دارند ...
تمام فرشته های آسمون خبر دارن که من هم به تو احتیاج دارم ..
سالها ممکنه که بگذرن و اشک ها ممکنه که خشک بشن ولی دوستی بین من
و تو هرگز نمی میره ...
و....بهترین من:
اگر بوسه ها آب باشند به تو دریایی رو تقدیم میکنم .
.اگر آغوشها برگ باشند من درختی را به توتقدیم خواهم کرد .
اگر عشق سیاره ای باشد ..من به تو کهکشانی را پیشکش میکنم
و اگر دوستی ها به معنی تمام عمر و زندگی باشه ...من جانم را تقدیمت خواهم کرد
تولدت مبارک
پ.ن: آهنگ اینجا هم تقدیم به خود خودت...
موفق باشید و به توانایی های خود کم بها ندهید...
سلااااااااااااااااااااااااااام...
چیطورین؟
تولد مبارک! تولد خانومیت مبارک!
ایول....
مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک بااااااااااااااااااااااااااااااااااااشه!
سلااااااااااااااااااااااام....
میسی که اومدی.....
تولدششششششششششششش مبارکککککککک
سلام
سلام و صد تا سلام
سلام و هزارتا سلام
شیما به من میگه پدر
به تو میگه دوست
میدونی فرق ما دوتا چیه ؟
هیچی... فقط تولد توئه و تولد من نیس...همین
تولدت مبارک
راسی...من همینطوری نیومدما
شیما ازم خواست بیآم
راستش من شمارو نمی شناختم
ولی امشب فهمیدم کی هستی
خیلی بهت حسودیم شد
اما دروغکی میگم اصلنم حسودیم نشد
یه عالمه هم خوشحال شدم
وقتی شیما از تو تعریف میکنه یعنی دیگه هیشکی مثه تو نیس
تازتم اسمت خیلی قشنگه
خودت چی؟
خب معلومه کسی که آسمونی باشه خوشگله خب
این که دیگه پرسیدن نداره !
منم مثه شیما یه عالمه آرزوهای قشنگ برات دارم
این هفته که میرم زیارت یه عالمه هم برات دعات می کنم
دعا می کنم که همیشه با شیما باشی
تنهاش نذاری
هردوتون سعادتمند باشین
هردو تون سلامت باشین
هردوتون خوشبخت باشین
به آرزوهاتون برسین
شما ها هم قول بدین همیشه به خدا توکل کنین و نسبت بهم در تداوم این مهربانی کوشا باشین
مائده عزیز
تولدت مبارک...تولدت مبارک...تولدت مبارک
پدر من چی؟من رو جا گذاشتین:((
از دست این پدر....
میبینی آنی ...
کلهم فراموش کار شده....البته فراموش کار نشده ها....دوست داره سر به سرمون بزاره.... دیدی کامنتشو که واسه من گذاشته؟!!!!!
این خانومیه ما هم که معلوم نیست کجاست بیاد ما این وبلاگ رو تقدیم کنیم بعد رفع زحمت کنیم بریم.....
بذار قبل از اونکه مائذه بیاد ما حرفامونو زده باشیم
راس میگی فراموش کردم از آنیتا تشکر کنم
دستش درد نکنه
به موقع کمک کرد
ایشالا هیجده هزار سال زنده باشه و با علیرضاخوش باشن
ایشالا تو و مائده هم به تموم آرزوهائی که دارین برسین
عطف به دوتا کامنت بالا می نویسم
آنیتای عزیز
ممکن نیس بتونم محبتی رو که در دلم ایجاد میشه فراموش کنم
مونده بودم چه شده که جبغ جیغ کردی و همه دنیا فهمیدن داشت آبروم میرفت
شیما بهم گفت مربوط به کامنت مائده است
اومدم اونو خوندم ولی هیچی نفهمیدم
اون آخراش دوزاریم افتاد که ای وای مثه اینکه اسم تورو نیآوردم
خود خدا میدونه که من جز سلامت و سعادت شما ها آرزوئی ندارم
اینکه اینجا اسمی از تو نیاوردم دلیل این نیس که فراموش شده باشی
اولندش چون اولین بار بود کامنت میذاشتم باید همه حواسم به مائده می بود
دومندش شیما رو چون خیلی دوس دارم همه جا باید اسمش رو بیآرم حتی در وبلاگ خودت هم میبینی بدون شیما نیستم
سومندش خدارو شکر می کنم که تو نسبت به اونا مشگلات کمتری داری و الحمدلله علیرضا هست بابا هست دوستای خوبت هستن و علی الظاهر گوش شیطون کر مزه خوشبختی رو می چشی
حالا نوبت توئه که برای دوستات دعا کنی
براشون بگی خداوند چقدر مهربونه
و براشون آرزو کنی این مهربونی خدا نصیب همه بشه
اما هیچکدام این ها باعث نمیشه تورو فراموش کنیم
سهامدار اصلی این خانه توئی
این طرح توست که زیباست
اسم تو در پلاک این خونه ثبت شده
بنابر این از خدا می خوام که همیشه سعادتمند باشی و در کمک به دیگران پیشقدم باشی
هر سه شما برام عزیز هستین و من همیشه از حال شما از طریق همین نوشته ها مطلع می شم
یه چیزه دیگه هم بگم و برم
توی دنیای به این بزرگی با این همه آدمه جوراجور فقط یه نفر بود که تونست بفهمه درد پدری مثه من چیه
به من حق بده که شیمارو خیلی دوس داشته باشم چون او هیجوقت منو تنها نذاشت .
سلام
اول از همه ازت معذرت می خوام که با تاخیر اومدم و بعدش که شاید مهمتر اینکه ازت ممنونم به خاطر این هدیه بی نظیر.
این بهترین و با ارزشمندترین کادویی بود که تا حالا گرفتم :
"اینکه یه دوست خیلی خیلی خیلی خوب دارم"
شاید اینا را قبلا گفتم ولی باید بازم میگفتم تا بقیه هم بدونند هیچی مثل یه دوست خوب نمیشه.میدونی که نوشتن برام سخته.برات ارزوی بهترینها رو دارم
از همه ی شماهایی که توی این جشن به شیما کمک کردین ممنونم .ازتون ممنونم وامیدوارم شاد باشید
سلام عزییییییییییییییییییییزم....
وقتی حضورت رو اینجا میبینم انگار توی آسمونام....
منم از همه تشکر میکنم...
اما بگما یه عده ای هم توی اون یکی وبلاگ تبریک گفته بودن....:دی
نمیدونم چرا اومدم
شاید چون حس و حال پشت تلفن حرف زدن و نداشتی
از صبح نگرانتم
اومدم یاد آوری کنم که دنیای ما عادلانه نیست و میدونم که اینو میدونی فقط گفتم شاید یادت رفته باشه.
نباید به خاطر مسائلی که دست تو نیست از پا در بیای. تو تلاشتو کردی و من مطمئنم حتما حکمتی در کار بوده و هیچی از ارزشهای تو کم نمیشه.
یادمه تو امتحانام بود که نوشته بودی:
" زندگی بالا داره اما پایینم داره"
مواظب خودت باش
مرسی واسه بودنت....وقتی هستی از چیزی نمیترسم... حتی توی سکوت روز ۴شنبه زمانی که هیچ هم صحبتی نمیخواستم بهت فکر میکردم و توی دلم باهات حرف میزدم....شاید چون هیچ وقت هیچ کس مثل تو منو نفهمید....
دوستت دارم خانومی
اااااااااااا باز که کامنت من اینجا نیست:(((((((((((
من به خدا کامنت گذاشته بودما.
ده!!!!!!!!!!۱
چرا نبوده یهنییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟